۱۳ اسفند ۱۳۸۷

آقا نمی‌خوام برو

هر وقت ما شب۱۰ به بعد اومدیم خونمون دیدیم یه آقایی نشسته تو لابی آپارتمان و داره با تلفنش صحبت می‌کنه الان نزدیک دو ساله که بنده زاغ سیاه این برادر هندی رو چوب می‌زنم البته نه فکر کنین الان شاهرخ خان می‌شینه توی لابی ما نه نه نه از برادران سیه چرده و کوتاه قد و سبیل دار هندی که موتورشم جلوشه. طوری که من به این نتیجه رسیدم شاید اینجا و روی این صندلی واسه موبایلش پول نمی‌افته.
دیشب بنده نشستم به دیدن این میلیونر زاغه نشین؛ ساعت ۲/۱۰ صبح دیدم یکی در خونه منو می‌زنه (در مالزی اکثر خونه ها زنگ ندارند و باید کلون در زد!) اول گفتم نه لادن کسی با تو کار نداره ولی بعد دیدیم انگار خونه منه! یواش لای در باز کردم دیدم همین برادر سبیلووی هندی دارند در می‌زنند که
شما به من زنگ زدی بیام خونت درو باز کن. حالا من با فکی افتاده فقط نگاهش می‌کنم و اونم هی موبایلشو نشون میده که ببین خودت شمارتو اس م اس زدی که من بیام خونت خودمو کشتم تا تونستم اندکی دهانمو ببندم و بگم اشتباه می‌کنی حالا طرف شاکی شده که اصلا مگه تو اینجا زندگی می‌کنی؟ خودت گفتی من بیام درو باز کن منم فقط سر تکون می‌دم که نه آقا نمی خوام برو... خلاصه موبایلشون زنگ زد و فهمیدن که اشتباه اومدن و رفتن.
حالا شانس مارو داشته باش که کی در خونه مارو می زنه خوب چی می‌شد یه براد پیتی، پل نیومن خدا بیامرزی... کسی می‌یومد از همه جا باید یه سیه چرده هندی سبیلووووو بیاد.
البته بنده دیشب با چراغ روشن خوابیدم و صبح هم آفتاب نزده در دفتر مدیریت ساختمان بودم

۲ نظر:

  1. آخی لادن چه قدر درد بی براد پیتی درد بدی یه.خب آخرش جالبه که نگفتی . بالاخره مدیدیت ساختمان چی گفت؟

    پاسخحذف
  2. فعلا قراره فیلم آسانسور ببینند که بفهمند کیه. خبرای بعدی رو بعدا بهتون می گم در قسمت های بعدی

    پاسخحذف

Powered By Blogger